محل تبلیغات شما

یه آشنای فارسی زبونِ مهمونی رو، با خودمون همراه کردیم؛ بردیم بازار مسقف تبریز1 ؛ در یه جایی از اون بازار، این دوستمون، با تعجّب، ازم پرسید: قارون، مگه آدم بدی نبوده؟ گفتم: آره خب؛ چه طور مگه؟ گفت: آخه من الآن یه جایی دیدم اسم مغازه رو، قارون گذاشته بودن! گفتم: کوش؟! گفت: رد شدیم. گفتم: نشونم بده. برگشتیم به عقب؛ زیاد جلو نرفته بودیم؛ وقتی نشونمون داد که روی شیشه، نوشته شده: قارون، دسته جمعی خندیدیم؛ ما می خندیدیم و اون فارسی زبان، هاج و واج مونده بود و بر و بر مارو نگاه می کرد و بیشتر و بلندتر می شد خنده مان.


Comparative Education

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها